فروش کارهای مایکل جکسون و جانت جکسون

فروش کارهای مایکل جکسون از ابتدا تا انتها

فروش کارهای مایکل جکسون و جانت جکسون

فروش کارهای مایکل جکسون از ابتدا تا انتها

زندگینامه ی مایکل جکسون (سالهای 1963 تا 1976 )

قسمتی از زندگینامه ی مایکل جکسون (سالهای 1963 تا 1976 )برای خواندن زندگینامه  به ادامه ی مطلب بروید. 

در سال 1963، هنگامیکه مایکل در کلاس اول درس میخواند، برای اولین بار در یک جمع عمومی در برنامه ای که از طرف مدرسه (مدرسه ابتدایی گارنت در گری) ترتیب داده شده بود، حاضر شد. شلوار سیاه و تیشرت سفید پوشیده بود و آهنگ «از تمام کوهها بالا برو» (Climb Every Mountain) از فیلم آوای موسیقی (Sound Of Music) [اشکها و لبخندها] را خواند. واکنش تماشاچی ها بسیار شدید بود.

مایکل میگوید: ”وقتی آهنگ را تمام کردم، واکنش جمعیت آنچنان مرا تحت تاثیر قرار داد که نمی دانستم باید چه کار کنم. صدای تشویق مردم بسیار بلند بود و آنها لبخند میزدند. بعضی از آنها ایستاده بودند. معلم هایم گریه میکردند و من واقعا نمیتوانستم آن را باور کنم. من تمامی آنها را خوشحال کرده بودم. این یک احساس فوق العاده بود. کمی هم گیج شده بودم زیرا فکر نمیکردم که کار خاصی انجام داده باشم. من فقط همانطور که هر شب در خانه میخواندم، خوانده بودم. وقتی که اجرا میکنید، متوجه نمیشوید که چگونه به نظر میرسید یا چه تاثیر خاصی در تماشاچی ها به جا میگذارید. فقط دهانتان را باز میکنید و میخوانید.“

 جوزف گروه را به کافه هایی میبرد که خود با گروه فالکنز در آنها برنامه اجرا کرده بود. او گروه را برای مسابقات حاضر میکرد و خیلی به سر و وضع آنان میرسید. پسران، هر روز پس از بازگشت از مدرسه، زیر نگاههای خشن و مراقب پدر سختگیرشان، به تمرین میپرداختند. آنها دستور داشتند که بلافاصله پس از اتمام کلاس درس به خانه بازگردند و بدین ترتیب در هیچ یک از فعالیتهای فوق برنامه ی مدرسه حاضر نمیشدند. زیرا باید تمام توان خود را بر روی موسیقی متمرکز میکردند. آخر هفته ها را با رفتن به کلوپهای مختلف و برنامه اجرا کردن در آنجا میگذرانیدند. اغلب اوقات، اوایل صبح دوشنبه، به خانه باز میگشتند تا خود را برای کلاس درس همان روز آماده کنند. در نتیجه ی این ریاضت کشیدنها، اعضای گروه به تدریج به صحنه گردانهای حرفه ای بدل میشدند.

مایکل در این باره میگوید: ”ما برای او اجرا میکردیم و او از ما ایراد میگرفت. اگر خراب کنی، کتک میخوری. بعضی وقتها با کمربند بعضی وقتها با شلاق. پدرم واقعا به ما سخت میگرفت.“

مایکل شش ساله و گروه جکسون فایو، جوایز زیادی را به خاطر شوهای مختلف یا برنامه هایی که شبها به عنوان آماتور و برای محک زدن خودشان اجرا میکردند، بدست آوردند.

[مسابقات]

آقای کیت، صاحب استیل تون، یک استودیوی ضبط محلی، اولین فرصت را برای گروه جکسون فایو فراهم کرد. آهنگ «پسر بزرگ» (Big Boy) در سال 1968 منتشر شد. این آهنگ حتی از رادیوی محلی گری پخش شد و گروه جکسون فایو در همسایگی خودشان بسیار معروف شدند.


[تک آهنگ «Big Boy»] در جولای سال 1968، بابی تیلور پس از دیدن اجرای گروه در شیکاگو، تلفنی با سلتزر، رییس دفتر کمپانی موتون(Motown) تماس گرفت و به او گفت که پسرها چقدر فوق العاده و با استعداد بودند. سلتزر به او دستور داد تا پسرها را با خود به دیترویت بیاورد. بابی تیلور آنها را به کمپانی موتون آورد و در اختیار سوزان دی پاس قرار داد تا آنها را مورد آزمایش قرار دهد.

بری گردی، صاحب کمپانی موتون، اولین ملاقاتش با گروه جکسون فایو را در کتاب زندگی نامه اش با نام «To Be Loved: The Music, The Magic, The Memories Of Motown» اینچنین توصیف میکند: ”وقتی امروز به آن نگاه میکنم، هنوز میتوانم قدرتی را که همه ی ما در نحوه ی اجرا کردن آن پنج پسر اهل گری، در آن صبح ماه جولای حس کردیم، به خاطر بیاورم. ما آنجا ایستاده بودیم تا اجرای آنها را محک بزنیم. مایکل نه ساله، مارلون یازده ساله، جرمین چهارده ساله، تیتوی پانزده ساله و جکی هفده ساله آمده بودند تا با موتون قرارداد ببندند. تمامی آنها مانند فاتحان میرقصیدند، میخواندند و آهنگ مینواختند. وقتی رهبر گروه (مایکل) آواز میخواند، من حس کردم که او قبلا اینجا بوده است. او طوری میخواند که انگار غزلیات را میفهمید و مفهوم آنها را درک میکرد. انگار با آهنگ زندگی کرده بود. واقعا تماشایی بود. من هیچگاه به زبان نیاوردم که با آنها قرارداد امضا میکنم زیرا این کاملا بدیهی بود. وقتی یکی از پسر ها از من پرسید: ”خوب، آقای گردی، آیا این بدین معنی است که شما با ما قرارداد میبندید؟“

 مایکل لبخند زد، انگار میخواست بگوید ”البته که با ما قرارداد میبندد.“ آنها آهنگ «Ain't Too Proud To Beg» از گروه تمپتیشن را اجرا کردند و همگی مانند دیوید رافینز، اما به شیوه ی مخصوص خودشان میرقصیدند. آهنگهای «I Wish It Would Rain» و «Tobacco Road» را طوری اجرا کردند که انگار آن آهنگها برای آنها نوشته شده بودند. در خاتمه مایکل کوچک، «I Got The Feeling»، یکی از آهنگهای جیمز برون را اجرا کرد. مطمئنا خود جیمز برون هم به رقص پای خیره کننده ی او افتخار میکرد. این پسر نه ساله تا حدی از جیمز برون اطلاعات داشت که حتی توجه مرا نیز جلب کرد. او آهنگش را با چنان احساس، الهام و درد و رنجی خواند که گویی هر آنچه را که میخواند، خود تجربه کرده است. در بین آهنگها، تمام مدت به من خیره میشد، انگار داشت فکرم را میخواند.“ دو روز بعد، در زمستان سال 1968، برادران جکسون به چیزی که برای آن زحمت بسیاری کشیده بودند، دست یافتند. کمپانی موسیقی موتون با آنها قرارداد بست. بری گردی به آنها قول داد: ” اولین آهنگ شما، شماره یک خواهد شد. دومین و سومین آهنگ شما نیز همینطور. سه تا آهنگ شماره یک، که پشت سر هم ردیف شده اند. شما وارد جدول پر فروشها میشوید. دقیقا همانطور که دایانا راس و سوپریمز این کار را انجام دادند.“ وقتی که بری گردی از دیترویت به کالیفرنیا مهاجرت کرد، تمام ستارگان بزرگ موتون نیز با او همراه شدند. خانواده ی جکسون نیز همینطور. سوزان دی پاس که برای موتون کار میکرد، تاثیر بسیار زیادی بر زندگی خانواده ی جکسون میگذاشت. و این سوزان دی پاس بود که وقتی خانواده ی جکسون به لس آنجلس نقل مکان کردند، به بچه ها تعلیمات مذهبی میداد. او مدیر اجرایی گروه جکسون فایو نیز بود.

[سوزان ـ مایکل ـ بری] فردی پرین، بابی تیلور و دیک ریچاردز، همراه با هال دیویس و فونس میزل، اعضای تیمی بودند که اولین آهنگهای گروه جکسون فایو را می نوشتند و تولید می کردند. به این تیم، کرپریشن (The Corporation) میگفتند. وقتیکه آهنگ «میخواهم برگردی» (I Want You Back) در نوامبر سال 1969 وارد بازار شد، در طی شش هفته، دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت و شماره یک شد. آهنگ بعدی آنان با نام «ABC»، در مارس سال 1970 عرضه شد و در سه هفته، دو میلیون نسخه فروش کرد. هنگامیکه «عشقی که نجات دادی» (The Love You Save)، سومین آهنگ گروه، در جوئن سال 1970 شماره یک شد، وعده ای که بری گردی به گروه داده بود، به حقیقت پیوست. «قصر هالیوود» (HollyWood Palace) اولین شوی بزرگ تلویزیونی جکسون فایو بود. شوی بزرگ تلویزیونی شنبه شب با میزبانی دایانا راس. آنها آهنگ «I Want You Back» را بطور زنده اجرا کردند. هرچند که اولین حضور تلویزیونی جکسون فایو در آگوست سال 1969 و در برنامه ی «انتخاب دختر شایسته ی سیاه پوست» (Miss Black America Pageant) اتفاق افتاده بود. آنها در آن برنامه، آهنگ «این کار مال توست» (It's Yor Thing) را اجرا کردند. «آنجا خواهم بود» (I'll Be There) آهنگی بود که تمام موانع بر سر راه جکسون فایو را از میان برداشت. مایکل میگوید: ”این آهنگ به همه اعلام کرد که گروه جکسون فایو اینجاست تا بماند و ادامه دهد.“ این آهنگ به مدت پنج هفته در صدر جدول ماندگار شد. 

جکسون فایو اولین گروهی بود که چهار تا از آهنگهایش، پی در پی شماره یک میشد. بدون در نظر گرفتن صدای شیرین و هیجانی که در رفتار مایکل بود، جذابیت خاص کودکانه اش، او را محبوب قلبهای مردمی کرد که دوست داشتند او را در آغوش بگیرند. روزهای پر کار تور بزرگ جکسون فایو در پاییز 1970 شروع شد. سال 1971، وقتی که آهنگ «هیچوقت نمیتوانم خداحافظی کنم» (Never Can Say Goodbye) از محبوبیت زیادی در بین مردم برخوردار شده بود، گروه در طی نود روز تابستان، در چهل و پنج شهر کنسرت برگزار کرد. این آمار به این معناست که مایکل و برادرانش بطور متوسط، یک روز در میان کنسرت اجرا میکردند. در همان سال، این رقم به نود و پنج شهر افزایش یافت.

[تور] در طول این مسافرتها، رز فاین، معلم خصوصی آنها نیز همراهشان بود تا مطمئن شود که آنها به درسهایشان هم میرسند. اولین آهنگ تک نفره ی مایکل با عنوان «باید آنجا باشم» (Got To Be There) در پاییز سال 1971 منتشر شد. همان سال شوی کارتونی «صبح شنبه ی جکسون فایو» (The Jackson 5's Saturday Morning) در شبکه های تلویزیونی به نمایش درآمد.

[شوی کارتونی جکسون فایو] وقتی که مایکل تنها سیزده سال داشت، به خاطر اجراهایش، جایزه ی گلدن گلاب (Golden Globe) را دریافت کرد و بعد ها نیز برای اولین بار نامزد دریافت جایزه ی اسکار (Academy Award) شد. مایکل، روز به روز بزرگتر میشد. او در این باره گفته است: ”وقتی چهارده ساله شدم، ظاهرم به کلی تغییر کرد... تغییر کردن پوستم، تجربه ای بود که بدون اینکه خودم متوجه باشم، تاثیراتی در ضمیرم باقی گذاشت. خیلی خجالتی شدم. از ملاقات با مردم خجالت میکشیدم. چون ظاهرم خیلی بد شده بود. واقعا اینطور به نظرم میرسید که هر چقدر بیشتر به آینه خیره میشدم، جوشهای صورتم بیشتر میشد. ظاهرم واقعا مرا ناراحت میکرد. اما در نهایت همه چیز تغییر کرد. من دیگر احساس متفاوتی نسبت به وضع خودم داشتم. من یاد گرفته بودم که چگونه طرز تفکرم را تغییر دهم و احساس بهتری نسبت به خودم پیدا کنم. از همه مهمتر اینکه رژیم غذایی ام را تغییر دادم. و این کلید حل این مشکل بود.“ مایکل با خواندن آهنگ فیلم «بن» (Ben) در سال 1972، برای اولین بار بطور جدی وارد عرصه ی فیلمسازی گردید. این آهنگ شماره یک شد و هنوز هم یکی از آهنگهای مورد علاقه ی مایکل است. زمانیکه آهنگ «Ben» منتشر شد، برادران جکسون میدانستند که به سرتاسر دنیا سفر خواهند کرد. آنها در سال 1972 اولین تور خارج از کشور را با سفر به انگلستان تجربه کردند.

[دیدار با ملکه ی انگلستان] مایکل: ”وقتی برای اولین بار در اروپا در حال برگزاری تور بودیم، تجربه ی سه سال موفقیت را پشت سر داشتیم. و برای راضی کردن بچه هایی که موسیقی ما را دنبال میکردند و همینطور ملکه ی انگلستان که با ایشان در طی یک اجرای سلطنتی فرمایشی دیدار کردیم، تجربیات کافی کسب کرده بودیم. انگلستان برای ما، یک سکوی پرتاب بود. با هر جای دیگری که رفته بودیم، تفاوت داشت. هر چه از خانه دور تر می شدیم، دنیا هم جالبتر وعجیب تر میشد. ما موزه های فوق العاده ی پاریس را دیدیم و کوههای زیبای سوئیس را. مسافرت به اروپا، برای ما درسهایی به همراه داشت که ما را با ریشه های فرهنگ غرب آشنا کرد. و از طرفی نوعی آمادگی بود، برای دیدن کشورهای آسیایی که معنویات بیشتری داشتند.“ استرالیا و نیوزیلند، ایستگاههای بعدی برادران جکسون بودند. مردم این کشورها انگلیسی زبان بودند. اما برخی از آنها هنوز به صورت قبیله ای در منطقه هایی دور از شهر زندگی میکردند. مایکل: ”آنها با ما مثل برادرانشان دیدار کردند و به ما خوشامد گفتند. در حالی که حتی زبان ما را نمی فهمیدند. اگر تا آن زمان برای اثبات برادری تمامی انسانها به مدرکی نیاز داشتم، مطمئنا این مدرک را در طی برگزاری تور در همان مناطق بدست آوردم.“ جکسون فایو، آهنگ «ماشین رقص» (Dancing Machine) را در ادامه ی آهنگهای روز آن زمان که در دیسکوها پخش میشد، منتشر کرد. مایکل: ”وقتی این آهنگ در سال 1974 منتشر شد، من مصمم بودم که رقصی طراحی کنم که ارزش این آهنگ را بالاتر ببرد و اجرای آن را مهیج تر کند. و امیدوار بودم که تماشای اجرای آن نیز برای سایرین هیجان انگیز تر شود. بنابراین وقتی «Dancing Machine» را در مراسم سول ترین (Soul Train) که از تلویزیون پخش میشد، اجرا کردیم؛ من یک مدل رقص خیابانی به نام روبات (Robot) را انجام دادم. این اجرا برای من درسی بود تا با تاثیری که تلویزیون میتواند بر افکار عمومی داشته باشد، آشنا شوم. «Dancing Machine» شبانه به صدر جدول صعود کرد و در طی چند روز به نظر میرسید که تمام کودکان ایالات متحده، همین رقص روبات را انجام میدادند. من هرگز چیزی شبیه به این ندیده بودم.“

اواخر دهه 70 مشکلات آنها با موتون در حدود سال 1974 شروع شد. موقعی که برادران جکسون به موتون گفتند که میخواهند آهنگهای خودشان را بنویسند و تولید کنند. زیرا از سبک موسیقی ای که موتون برای آنها تولید میکرد، خوششان نمی آمد. مایکل: ”سال 1972 بود. زمانیکه من چهارده سال داشتم. آنها از من میخواستند به یک شیوه ی خاص بخوانم و من میدانستم که آنها اشتباه میکنند. مهم نیست چند سال دارید، اگر میدانید چیزی برای گفتن دارید، مردم باید به شما گوش بدهند.“ موتون نه تنها خواسته ی آنان را برآورده نساخت، بلکه برادران را حتی از مطرح کردن چنین درخواستی منع کرد. مایکل: ”من واقعا دلسرد شدم و از تمام چیزهایی که موتون برای ما تولید میکرد، جدا بدم آمد. وقتی احساس کنم که چیزی درست نیست، باید این را خیلی روشن و صریح به همه بگویم. میدانم که بسیاری از مردم به من به عنوان یک انسان محکم و با اراده نگاه نمیکنند و این تنها به این دلیل است که مرا نمی شناسند. عاقبت زمانی فرا رسید که من و برادرانم احساس بسیار بدی نسبت به موتون پیدا کردیم اما هیچ کدام چیزی نمیگفتیم. پدرم نیز چیزی نمیگفت. بنابراین مسئولیت ترتیب دادن قرار ملاقاتی با بری گردی و صحبت کردن با او، بر عهده ی من گذاشته شد. ماموریتم این بود که به بری گردی بگویم: ”ما ـ جکسون فایو ـ تصمیم داریم موتون را ترک کنیم.“ من برای دیدن او رفتم. رو در روی هم قرار گرفتیم. و این یکی از مشکل ترین کارهایی بود که تا این لحظه انجام داده ام. اگر من تنها فرد گروه بودم که احساس نارضایتی میکردم، ممکن بود هرگز در این مورد هیچ حرفی نزنم. اما همه ناراضی بودند و ما آنقدر در خانه در مورد همین موضوع با یکدیگر صحبت کرده بودیم که باعث شد من نزد او بروم و از احساس مان برای او بگویم. به او گفتم که ناراضی هستم. میدانستم که زمان تغییر دادن اوضاع فرا رسیده است. ما به دنبال غریزه مان رفتیم و زمانیکه تصمیم گرفتیم تا کارمان را با کمپانی دیگری شروع کنیم، موفق شدیم.“ در 28 ماه می سال 1975، گروه جکسون فایو قراردادی را با کمپانی اپیک (Epic _ CBS) به امضا رساند. این قرارداد، در ماه مارس 1976 به ثمر نشست. جرمین که داماد بری گردی شده بود، تصمیم گرفت در موتون بماند. زیرا موقعیت او از سایرین پیچیده تر بود. وقتی جرمین گروه را ترک کرد، مارلون این فرصت را بدست آورد که جای او را در گروه پر کند. رندی رسما جای قبلی مایکل را که نوازنده ی بانجو بود، تصرف کرد و کوچکترین عضو گروه شد. وقتی که قرارداد گروه با موتون به پایان رسید، موتون به آنها گفت که اسم گروه، متعلق به کمپانی است و در صورتیکه آنها موتون را ترک کنند، نمی توانند از این اسم استفاده کنند. و این برای آنها یک شوک بود. بنابراین از آن به بعد، اسم گروه را به جکسونز (Jacksons) تغییر دادند.

[اولین حضور رندی در گروه جکسونز] 

 

منبع: 

eMJey.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد